-
گناهش با من
دوشنبه 6 دی 1400 14:02
گناهش با من تو بگو وصف لب یار ، گناهش با من تو بخوان نغمه ی دلدار ، گناهش با من تو بیا مست در آغوش من ودل خوش دار مستی ات با بغلت هر دو گناهش با من تو مرا گرم بخوان گرم بگیرم در بر مردمان هر چه بگویند ، گناهش با من تو بمان در بر من محرم اسرارم باش گر بگویند گناه است ، گناهش با من روز محشر که خدا نامه ی ما می بیند به...
-
mon amour ( عشق من )
دوشنبه 10 آبان 1400 15:19
عشق من! بر آب چشمهساران آن گاه که بــاد آنها را با خود میآورد شباهنگام گلهای سرخ پرپر شده را شناور بر روی آب میبینیم. عشق من! و دیوارها شکافته میشوند در برابر آفتاب، رویاروی بـاد و رگبار و در برابر سالیانی که شتابان میروند از بامداد ماه مه که آنها آمدند و آنگاه که آنان سرودخوانان به ناگاه بر روی دیوارهای آماج...
-
شمعدانی
دوشنبه 14 بهمن 1398 12:25
گمان می کنم هر آدمی باید پشت پنجره ی اتاقش، یک گلدان گل شمعدانی داشته باشد، که هر بار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد، یادش بیفتد که روزهای غم هم به پایان می رسند!
-
لذت داشته ها...
دوشنبه 14 بهمن 1398 12:13
برای یک روز هم که شده دنبال چیزهایی که نداری نرو و از چیزهایی که داری لذت ببر …
-
عشق
دوشنبه 14 بهمن 1398 12:04
عشق مانند باد است نمی توانی آن را ببینی اما می توانی حسش کنی
-
زندگی کن
دوشنبه 14 بهمن 1398 12:02
زندگی پر از زیبایی است، به آن توجه کن به زنبور عسل، به کودک کوچک و چهره های خندان دقت کن باران را نفس بکش و باد را احساس کن زندگی ات را زندگی کن و برای رویاهایت مبارزه کن
-
چشم قهوه ای تو
سهشنبه 16 بهمن 1397 16:19
وقتی به چشم قهوه ای ات فکر میکنم از لابلای هر نفسم؛دردسر بکش چشمان تو مزارع کوباست،... بعد از این، فنجان فال قهوه ی من را تو سر بکش ** کوبا، همیشه سرخوش سیگار یا شکر با مردمان قهوه ای اش مثل شعر نو چشمان تلخ قهوه ای ات را به من بده این شعر های دم نکشیده برای تو! *** سرسبزی شمال اروپا مزخرف است یا سردی همیشه ی زنهای...
-
بانوی چشم قهوه ای من
سهشنبه 16 بهمن 1397 16:18
چشم های تو آبی نیست وگرنه حتما در آنها غرق می شدم سیاه نیست وگرنه حتما درآنها به خواب می رفتم سبز نیست وگرنه حتما در آنها گم می شدم اما نه دوست دارم غرق شوم نه به خواب بروم نه گم شوم من دوست دارم هر صبح قله ای تازه از چشم هایت را فتح کنم و هر غروب جرعه ای از آنها بنوشم بانوی چشم قهوه ای من
-
چشم
سهشنبه 16 بهمن 1397 16:10
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است شهریار 〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰 دو چشم داشت دو سبز آبی بلاتکلیف که بر دوراهی دریا ـ چمن مردد بود حسین منزوی 〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰 گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم گوشه چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم سیدعلی صیدی طهرانی 〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰 با یافتن چشم تو آرام گرفتم...
-
چشمانت
سهشنبه 16 بهمن 1397 16:08
از غم که چشمهای تو لبریز میشود انگار فصلها همه پاییز میشود تلفیق چشم شیر و غزال است چشم تو چون با غرور و عشق گلاویز میشود سیدمحمدمجید موسوی گرمارودی 〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰♥〰 هر چقدر این روزها دستان من تنهاترند چشمهایت شب به شب زیباتر و زیباترند رازداریهای من بیهوده است، این چشمها از تمام تابلوهای جهان گویاترند... من...
-
غم چشمانت
سهشنبه 16 بهمن 1397 16:04
از غم که چشمهای تو لبریز میشود انگار فصلها همه پاییز میشود تلفیق چشم شیر و غزال است چشم تو چون با غرور و عشق گلاویز میشود
-
گناه عکاس
سهشنبه 16 بهمن 1397 16:03
گناه چشم تو... یا... نه! گناه عکاس است که این چنین به نگاهت دچار و حساس است و مدتی است که هنگام دیدن چشمت «اعوذ بالله» او «قل اعوذ بالناس» است برای رستن او از جهنم و آتش پل صراط نگاهت ملاک و مقیاس است تمام اهل زمین را جهنمی کردی که آیه آیه ی چشمت «یوسوس الناس» است تمام شهر از ایمان به کفر برگشتند گناه چشم تو حالا به...
-
در وصف چشم
سهشنبه 16 بهمن 1397 16:01
گویی دو چشم جادوی عابدفریب او بر چشم من به سحر ببستند خواب را ❤ چشمت به کرشمه خون من ریخت وز قتل خطا چه غم خورد مست ❤ توبه کنند مردم از گناه به شعبان در رمضان نیز چشمهای تو مست است ❤ چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت ❤ آورده ز غمزه سحر در چشم در داده ز فتنه تاب در موی سعدی...
-
دل عاشق
سهشنبه 16 بهمن 1397 15:59
دل عاشق به پیغامی بسازد خمار آلوده با جامی بسازد مرا کیفیت چشم تو کافیست ریاضتکش به بادامی بسازد
-
چشم تو
سهشنبه 16 بهمن 1397 15:58
چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید ای چشم همه چشم به چشمت روشن چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید
-
چشم تو
سهشنبه 16 بهمن 1397 15:57
ای چشم تو دلفریب و جادو در چشم تو خیره چشم آهو در چشم منی و غایب از چشم زآن چشم همیکنم به هر سو صد چشمه ز چشم من گشاید چون چشم برافکنم بر آن رو چشمم بستی به زلف دلبند هوشم بردی به چشم جادو هر شب چو چراغ چشم دارم تا چشم من و چراغ من کو این چشم و دهان و گردن و گوش چشمت مرساد و دست و بازو مه گر چه به چشم خلق زیباست تو...
-
وقتی که به چشمان تو نگاه میکنم.....
سهشنبه 16 بهمن 1397 15:53
وقتی که به چشمان تو نگاه میکنم، نگاههایم انگار بال میگشایند، پرواز میکنند و میخواهند همانجا، در خانهی چشمان تو همچنان بمانند. چشمان تو مثل دو چشمه اند، زلال و زنده. گمان میکنم که چشمانت از همان نخستین روز خلقت جهان جاری بودهاند. نخستین بار هوای حضرت حوا به چشمانت زده است. گویا آدم، نه بیش و کم با چشمان تو...
-
کافیست؟
سهشنبه 16 بهمن 1397 15:29
سمت چشمان تو یک پنجره باشد کافیست چشم من خیره به آن منظره باشد کافیست تو به من خیره شوی، من به تبسم هایت خنده بر روی لبت یکسره باشد کافیست فاصله دفتر تقدیر مرا پُر کردست سهم من چند ورق خاطره باشد کافیست گریه خوبست ولی فکر غرورم هستی؟ بغض دل پشت همین حنجره باشد کافیست گفتی از فاصله ها خسته شدی درد بس است خواستی بسته...
-
چشم تو
سهشنبه 16 بهمن 1397 15:27
چشم تو شهر فرنگی ست که دیدن دارد دیدمت خوب ، دلم حس پریدن دارد حرف ها می زند از دور نگاهت با من برق چشمان تو الحق که شنیدن دارد ! قاف امیدی و پاهای من دیوانه در رسیدن به شما عزم دویدن دارد گریه کم می کنم اما چشم هایم پی تو مثل هر ابر دگر عشق چکیدن دارد ما همه منتظریم و تو نخواهی آمد …. خودمانیم که ناز تو خریدن دارد !...
-
خیال
چهارشنبه 18 مهر 1397 13:28
خیالت مثل چرت صبحگاهی ست ! همه اش با خودم می گویم … فقط پنج دقیقه دیگر !
-
به یاد آوردنت......
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:33
به یاد آوردنت هر روز درد آورترین شکل فراموشی است
-
تا اطلاع ثانوی
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:19
تا اطــــــــلاع ثانوی از عشــــــــــق دم بزن لطفا بدون فاصله با من قــــــــــــــــدم بزن! گاهی به روی پنـــــــــجره ی کوچکم بخند گاهی جهان کوچــــــــک من را به هم بزن خطی به نام عشق به پیشانی ام بکـــش یک سرنوشـــــــت تازه برایم رقــــــــم بزن اصـــــلا بیا به خاطر این روزهای خــــــــوب از هفــــــــته روزهای...
-
جرم عشق
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:17
تک بیت های نابِ تو در جام چشم هات آمیخت تا غزل شود اما،شراب شد وقتی غزل مقابل شعرِ لبت نشست از شرم آب و از تبِ چشمت گلاب شد در حسرت شنیدنِ یک مصرع از تو ام تک بیت های من به تو ، حالا کتاب شد یک بوسه را به رسم امانت گذاشتم در این” غزل ” امانتِ لای کتاب شد خاصیت نگاهِ تو بر من همین و بس ! هر شب برای گفتنِ بیتی مجاب شد...
-
سفر مرو
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:16
به هرکه می پرستی اش بدون من سفر مرو قسم بخور نمی روی ، تو را به چشمِ تر مرو سفر شکسته می کند سفر علاج کار نیست شکسته ام برای تو ٬ از این شکسته تر ؟ مرو طبیب درد من تویی ، دوای من وصال تو بدون دردِسر بمان ، بدون دردِ سر مرو بریز خونِ من ولی ، نرو! بمان! قریب باش به حقِ خونِ عشقان بمان و خون جگر مرو به هر کجا که می روی...
-
کسی هست که نیست
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:14
نفسم بند نفسهای کسی هست که نیست... بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست... غرق رویای خودش پشت همین پنجره ها... شاعری محو تماشای کسی هست که نیست... درخیالم وسط شعر، کسی هست که هست... شعر آبستن رویای کسی هست که نیست... کوچه در کوچه به دستان تو عادت می کرد... شهری از خاطره منهای کسی هست که نیست... مثل هر روز نشستم سر...
-
عاشق همیشه تن به حقایق نمی دهد
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:14
این جا کسی پناه به عاشق، نمی دهد؛ یک جرعه آب، دست "شقایق" نمی دهد... باید عقیده داشت به دنیای بی وفا؛ عاشق، همیشه تن به حقایق نمی دهد... هر روز می روم به تماشای او، ولی؛ انگار بخت، دست موافق نمی دهد... هر عاشقی به شیوه ی خود دل سپرده است؛ دنیا چرا بها به سلایق نمی دهد؟... با اینکه دل سپرده به ابری، گلوی شعر؛...
-
عشق
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:13
عشق، جذاب ترین خلقت شیرین خداست چشمه ای ناب که نوشیدن آن عین خطاست طعم تلخی که دهد مزه ی شیرین عسل مرگ تدریجی قلب است در آغوش اجل عشق، تکرار پریشانی و آشوب دل است پادشاهیست ستمکاره که منصوب دل است عشق، فریاد گره خورده ی بغضی به گلوست عشق،آشفته شدن ،در طلب دیدن اوست عشق،سرمنشاء بیدادگری های غم است عشق،دلبستگی و خستگی...
-
من بهترم یا تو؟
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:12
نمی دانم تو می دانی که من عاشق ترم یا تو..؟ خُمار آن هم آغوشی فقط من می برم یا تو ز داغ دلنشین بوسه هایت گل نشان دارم بگو ای نازنین آتش گرفتم در برم یا تو تو در آیین من مهری و چون معبود می مانی چه فرقی می کند در این میان من کافرم یا تو از آن هنگامه ی وصلت سراسر آتشم اکنون غم دوریت گرداند به دل خاکسترم یا تو دروغت...
-
زمانی که نیستی
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:11
می جویمت! به نام و نشانی که نیستی! دیرآشنای من ! تو همانی که نیستی! نزدیکتر ز تو به توام، این عجب که تو دور از منی و خویش ندانی که نیستی! می جویمت به باغ خیال و گمان و وهم در کوچه های دل، به گمانی که نیستی! شبگرد کوچه های خیالم، به جستجو آیم به آن محل و نشانی که نیستی! طبع غزلسرایی من لال می شود در بین واژه ها و بیانی...
-
یک غزل یک بوسه
دوشنبه 23 مرداد 1396 11:09
.یک غزل آورده ام ، یک بوسه جایش میدهی ... بوسه ای کشدار و طولانی ، برایش میدهی ....؟ در هوایت واژه هارا پیش یا پس کرده ام .. یک نگاهی گاهگاهی درهوایش میدهی ....؟ اینقدر ابرو نینداز، اینقدر بازی نکن .... اینقدر اطوار و ناز و عشوه پردازی نکن ...." اینقدر گیسو نکش ، یا پشت یا وارو نکش .. اینقدر با ما تعارف های...