دوستان

جایی برای تو ..........

دوستان

جایی برای تو ..........

چشمان شهلایت

چشم شهلایت بنازم ، دلبری ها می کنی . . .

تا تو می خندی ، خودت را در دلم جا می کنی

دل نمی بندی ، ولی دل را چه آسان می بری

این ربایشها ، تو با چشم فریبا می کنی

با نگاه و خنده هایت ، عشوه بازی می کنی

خود تو می دانی فدایت آنچه با ما می کنی؟

مست رویایم از این دنیا جنونم می برد

قصه ی مجنون و لیلی را تو معنا می کنی

هر چه زیبا بود و هر چیزی که زیبا می نمود

جمله باطل کرده و تعبیر زیبا می کنی . .

خواب دیدم

در خواب دیدم دلبرم ، خندید و من بوسیدمش…
آرام چون پروانه ای ، رقصید و من بوسیدمش…

همپا شدم با گام او ، با ناز و با ایهام او،
با نم نم آوازها ، چرخید و من بوسیدمش…

در دشت و صحرای دلم ،امید بارش داشتم،
چون نرگسی درسینه ام ،روئیدو من بوسیدمش…

گفتم فدایت جان من، کی میشوی مهمان من،
آهسته در رویای من ، لغزید و من بوسیدمش…

رفتم کمی مستی کنم ، تا اوج همدستی کنم،
درجام احساس اندکی ،جوشید و من بوسیدمش…

تردید کردم در غزل، در بیتهایی بی مثل،
مشتی غزل در دیده ام،پاشید و من بوسیدمش…

طعم لبخند.......

لبخند هر کس
طعم خودش را دارد
یکی لبخند می زند
با طعم عشق
دیگری با طعم دوست داشتن
یکی هم هست که لبخند می زند
تا کسی بپرسد:
ببخشید!لبخند شما با چه طعمی ست؟
و این همان آغاز آشنایی ست
فهمیدن اینکه کسی لبخندش بی روح و طعم است
یعنی آشنایی از آغاز
همانی ست که باید!
لبخندی که تمنا میکند بی هیچ حرفی
تمنای فهمیده شدن بغضی قدیمی
بیخ گلو
تمنای خندیدن های دو نفره ی دور از چشم
که انگار یک راز بزرگ است میان دستانشان
لبخندی که به هق هق گاهی ختم می شود
و آغوشی که همانجا بی هیچ حرفی
تو را می گیرد... نوازشت می کند
و آرام در گوشت می گوید
حالا میدانم لبخند تو چه طعمی دارد
طعم صبوری های پنهان
طعم دلتنگی!

بوی خوش تو........

طرح اندام تو انگیزه ی معماری هاست
دلت آیینه ی ایوان طلاکاری هاست

باید از دور به لبخند تو قانع باشم
اخم تو عاقبت تلخ طمعکاری هاست

جای هر دفتر شعری که در آن نامت نیست
توی تاریک ترین گوشه ی انباری هاست

نفس بادصبا مشک فشان هم بشود
باز بوی خوش تو رونق عطاری هاست

باتو خوشبخت ترین مرد جهان خواهم شد
گرچه این خواسته ی قلبی بسیاری هاست

گاه آرامم و گاهی نگران ، دنیایم -
شرح آشفته ای از مستی و هشیاری هاست

نیمه ی خالی لیوان مرا پُر نکنید
دل من عاشق اینگونه گرفتاری هاست.... 

یاد تو.........

تا که از یاد تو خالی می شوم ...
... نخ نما، مانند قالی می شوم

ریشه داری در من و با بودنت ...
... مثل گلدان سفالی می شوم

شاخه هایم بی تو توفان دیده اند
زخمی چشم اهالی می شوم

پیش از این، سرمایه ام عشق تو بود
آس و پاس و دست خالی می شوم

شاهزاده، قصه ات را ترک کرد
... کوچه گرد این حوالی می شود

ساحلم ... با موج یادت، دلخوشم
غرق امواج خیالی می شوم

نازنینا!... رفته ای، اما هنوز ...
... با غمت، حالی به حالی می شوم