چشم شهلایت بنازم ، دلبری ها می کنی . . .
تا تو می خندی ، خودت را در دلم جا می کنی
دل نمی بندی ، ولی دل را چه آسان می بری
این ربایشها ، تو با چشم فریبا می کنی
با نگاه و خنده هایت ، عشوه بازی می کنی
خود تو می دانی فدایت آنچه با ما می کنی؟
مست رویایم از این دنیا جنونم می برد
قصه ی مجنون و لیلی را تو معنا می کنی
هر چه زیبا بود و هر چیزی که زیبا می نمود
جمله باطل کرده و تعبیر زیبا می کنی . .