دوستان

جایی برای تو ..........

دوستان

جایی برای تو ..........

همیشه

ما همیشه
یا جای دُرست بودیم در زمان غلط
یا جای غلط بودیم در زمان دُرست
و همیشه همین‌گونه همدیگر را از دست داده‌ایم !

شک داری؟

آسمان آبی آبیست ، مگر شک داری ؟

                      زندگی سهم کمی نیست ، مگر شک داری؟

در رگ زنده ی این هستی خواب آلوده

                             باور معجزه جاریست ، مگر شک داری؟؟


مهربان باش

طوری بخند که حتی تقدیر شکستش را بپذیرد،

چنان عشق بورز ...

که حتی تنفر راهش را بگیرد و برود ...

و طوری خوب زندگی کن ...

که حتی مرگ از تماشای زندگیت سیر نشود ...!

این زندگی نیست که می گذرد ما هستیم که رهگذریم ...

پس با هر طلوع و غروب لبخند بزن مهربان باش و محبت کن ...

می دانی ..!!

روزها بلاخره به شب می رسند.

تا رسیدن شب از گذشت روزت راضی باش دوست من ..


فراموشت کنم؟

گیرم فرامـوشت کنم، در گیر و دار روزها
اما چه با قلبم کنم؟ با دردها، با سوزها …

گیرم که خاموشت کنم با اشک های خود، ولی
من را به آتش می کشد دلداری دلسوزها

با شوق یک فردای خوش، راحت نفس خواهم کشید
اما اگر رخصت دهد این بغض ِ از دیروزها

راهی به پهنای جهان هم باز باشد باز هم
پابند بام خویشتن هستند دست آموزها

فتح بلندای وصال، یعنی شروع بازگشت
ای عشق! ما را خط بزن از دستۀ پیروزها

خانه خوب

 چـای … بـــهـــانه عاشقانــــه خوبــــی ست

بــــرای بــــا تــــــــو نـــــشـــســــتـن؛

حیــاط آب زده ، تـــخـت چــــوبـی و مـــــــن و تــــــــــــو …

چــــقـــدر بــــوســــه … چـــه عصـــری

چــه خــانه خــــوبی ست …!