دوستان

جایی برای تو ..........

دوستان

جایی برای تو ..........

به یاد آوردنت......

به یاد آوردنت هر روز درد آورترین شکل فراموشی است

تا اطلاع ثانوی

تا اطــــــــلاع ثانوی از عشــــــــــق دم بزن

لطفا بدون فاصله با من قــــــــــــــــدم بزن!

گاهی به روی پنـــــــــجره ی کوچکم بخند

گاهی جهان کوچــــــــک من را به هم بزن

خطی به نام عشق به پیشانی ام بکـــش

یک سرنوشـــــــت تازه برایم رقــــــــم بزن

اصـــــلا بیا به خاطر این روزهای خــــــــوب

از هفــــــــته روزهای بدم را قلـــــــــم بزن

بی فکر درس و کار همین چند لحـــــظه را

با من نشسته ای فقط از عشق دم بزن..

 

جرم عشق

تک بیت های نابِ تو در جام چشم هات

آمیخت تا غزل شود اما،شراب شد

وقتی غزل مقابل شعرِ لبت نشست

از شرم آب و از تبِ چشمت گلاب شد

در حسرت شنیدنِ یک مصرع از تو ام

تک بیت های من به تو ، حالا کتاب شد

یک بوسه را به رسم امانت گذاشتم

در این” غزل ” امانتِ لای کتاب شد

خاصیت نگاهِ تو بر من همین و بس !

هر شب برای گفتنِ بیتی مجاب شد

این شعر را برای خودت گفته ام ، خودت!

وا کن ! ببین ، برای ضمیرت خطاب شد

من بارها برای تو یک خانه ساختم

هر بار ، خانه روی سرِ من خراب شد

من را به جرم عشقِ تو زخم زبان زدند

هر چه ثواب کرده ام ، آخر کباب شد

سفر مرو

به هرکه می پرستی اش بدون من سفر مرو

قسم بخور نمی روی ، تو را به چشمِ تر مرو

سفر شکسته می کند سفر علاج کار نیست

شکسته ام برای تو ٬ از این شکسته تر ؟ مرو

طبیب درد من تویی ، دوای من وصال تو

بدون دردِسر بمان ، بدون دردِ سر مرو

بریز خونِ من ولی ، نرو! بمان! قریب باش

به حقِ خونِ عشقان بمان و خون جگر مرو

به هر کجا که می روی دعای من کنارِ تو

خدا به همرهت برو! بیا و بی خبر مرو

برای بیتِ آخرم فقط سکوت می کنم

سکوت می کنم ولی ، سفر مرو! سفر مرو!

 

کسی هست که نیست

نفسم  بند  نفسهای  کسی  هست  که  نیست...

  بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست...

    غرق  رویای  خودش  پشت  همین  پنجره ها...

      شاعری محو  تماشای کسی  هست که نیست...

        درخیالم  وسط  شعر، کسی  هست که هست...

          شعر آبستن  رویای  کسی  هست  که نیست...

            کوچه  در کوچه به  دستان  تو عادت می کرد...

              شهری از خاطره منهای کسی هست که نیست...

                مثل  هر  روز  نشستم  سر  میزی  که  فقط...

                  خستگی های من و چای کسی هست که نیست...

                     زیر باران دو نفر،، کوچه ، به هم  خیره  شدن...

                        مرگ این خاطره ها پای کسی هست که نیست..