داشتن ات....
مثــلِ نم نمِ باران ، جاده ی شمال ،
مثلِ مستیِ بعــد از اولین پیک هایِ شــراب
مثلِ خوابِ بعـــدازظهر ...
مثل بوسه هایِ تند تند و یواشکی...
مثلِ آهنگ های قدیم کریستی برگ ...
مثلِ دیالوگ های فیلمِ شب یلدا ...
مثلِ آن بغلی که عاشق ات است ، جدا نمی شود ، تنهات نمی گذارد...
و مثلِ برگشتن آدمی که سالها منتظرش بودی...
آی می چسبــد....